دربارهی کتاب:
ژان-کریستوف روفن رمان قلادهی سرخ را در صدمین سالگرد جنگ جهانی اول منتشر کرد، رمانی کوتاه اما کوبنده در محکومیت جنگ که به وحشیگری انسان و
کشمشهای قلبی او در میدان نبرد میپردازد. روفن در این داستان نظام و دولتمردانی را به باد انتقاد میگیرد که بهترین تشویقها و تمجیدها و نشانهای خود
را برای کسانی کنار گذاشتهاند که بیش از همه خون همنوعان خود را ریختهاند.
بخشی از کتاب:
بازپرس، طی آن جنگ بیپایان، انواع و اقسام احساسات را تجربه کرده بود. او در کسوت یک جوان آرمانگرا راهی جبهه شده بود، کسوتی معمول در طبقهی اجتماعی وی. در ابتدا تنها وطنش برای او اهمیت داشت، نیز تمام آرمانهای بزرگ همراه با آن: شرافت، خانواده، سنت. فکر میکرد آدمها و منافع شخصی حقیرشان باید به این آرمانها گردن نهند. اما بعد در سنگرها با همین آدمها همنشین شده و گاه جانب آنها را گرفته بود. حتی یکی دو بار هم از خودش پرسیده بود آیا رنجهای این آدمها محترمتر از آرمانهایی نیست که به نامشان چنین رنجهایی بر آنها روا داشته میشود؟