در صفحات آغازین داستان، راوی بی نام به سراغ تراشیدن سبیل ده ساله خود رفته است و آن را با جزییاتی پر از احساس شرح می دهد. اما همسرش اگنس دگردیسی عیان او را نادیده می گیرد و معتقد است که او همیشه سبیل خود را می تراشیده. آیا اگنس دیوانه شده یا با نیات شیطانی سعی دارد تا شوهرش را به جنون برساند؟ سبیل یا فقدان آن نقطه اتکای پیش پا افتاده ایست که تعادل راوی وابسته به آن است. در ادامه همسرش وجود افرادی که راوی آن ها را از دوستان نزدیکش می داند انکار می کند و به او اطلاع می دهد مدتی است پدر عزیزش فوت کرده. کارِر در سبیل که از اولین آثار او با رویکردی آمریکایی در روایت است فروپاشی پرقدرت دنیای قهرمان داستان و واژگونی دریافت راوی از جهان واقعی را رنگ آمیزی کرده است.