سزار آیرا به عنوان یکی از چهرههای برجستهی ادبیات معاصر آرژانتین شناخته میشود. آیرا در کرنل پرینگلس آرژانتین به دنیا آمد و از سال ۱۹۶۷ تا کنون در بوینس آیرس زندگی میکند. او علاوه بر نویسندگی و ترجمه، در دانشگاههای بوینس آیرس و روزاریو نیز تدریس کرده است. آیرا را پس از بورخس مهمترین نویسندهی آرژانتین میدانند. اغلب آثار او به خاطر موجزنویسی، حجمی بین ۸۰ تا ۱۰۰ صفحه دارند. ضرباهنگ آرام و نثر باطمأنینه یکی از ویژگیهای نوشتههای اوست. از آیرا تاکنون حدود ۹۰ کتاب داستان، رمان و مقاله چاپ شده است. روبرتو بولانیو، نویسندهی شیلیایی و از پیشگامان موج نوی داستاننویسی آمریکای جنوبی دربارهی آیرا معتقد است: «اگر یک نویسندهی معاصر را بتوان نام برد که به طبقهبندی تن ندهد، بیشک کسی نیست جز سزار آیرا» و تس لوییس در هادسون ریویو او را اینگونه توصیف کرده: «سزار آرا به خرگوشک انرژیبخش ادبیات آمریکای لاتین میماند. او نه تنها پیوسته پیش میتازد و میتازد و میتازد، بلکه تخیلش مملو از ناهماهنگیهایی است که با ضربات بیپایان آن خرگوشک صورتیرنگ بر طبل بزرگش برابری میکند.»
نویسندگی برای آیرا بیشتر شبیه یک ضرورت است تا یک حرفه. او در مصاحبههای نه چندان پرتعدادی که در طول حرفهاش انجام داده، بیان میکند کتابی که میخواهد بنویسد را از قبل طرحبندی نمیکند. هر جمله منجر به جملة بعدی میشود، لحظهای به لحظهی دیگر، درست شبیه نگارش اتوماتیک. اینکه در آن لحظه چه اتفاقی در اطراف او میافتدو در آن روز به چه مسألهای فکر میکند، همگی در داستان اثر میگذارند. به نظر میرسد کتابهای آیرا سخت باشند چون به یک سنت نویسندگی نسبتاً تجربی تعلق دارند اما او کاری میکند که آثارش با حفظ پیچیدگیها، خوشایند و اندکی بامزه به نظر برسند. داستانهای آیرا با بستری ساده شروع میشوند و به مرزهایی دور از ذهن میرسند و اغلب با شور و حرارتی دیوانهوار از مسیر پیشپاافتادگی منجرف میشوند و پا به وادی خارقالعادگی مینهند.
نشر مَد رمان کوتاه «واقعهای در زندگی یک نقاش منظره» سزار آیرا را با ترجمة طهورا آیتی منتشر کرده است. «واقعهای در زندگی یک نقاش منظره»، با حجمی کمتر از ۹۰ صفحه، تلخیصی فشرده و بنیادین از حیات یک شخصیت تاریخی و زمانهی او به شمار میآید. روگنداس نقاش پرآوازهای بود که تابلوهایش از سرزمینها و گیاهان و جانوران استوایی برای اروپاییان قرن نوزدهم که تشنهی چیزهای اگزوتیک بودند، جذابیت خاصی داشت. هومبولت در وجود روگنداس شاگردی آرمانی برای Erdtheorie خود میبیند، گونهای از علم جغرافیا در تلفیق با هنر که با تصویر کردن سیمای هر نوع منظرهای میتواند تمام عناصر ذاتی آن را باز تولید کند. به تعبیر دیگر، این نقاشیهای منظره شرایط اقلیمی، تاریخ، آداب و رسوم اقتصاد، نژاد گونههای جانوری گونههای گیاهی و... هر منطقه را نشان میدهند. آیرا در سراسر این داستان بارها چشم نقاشوار خویش را به منظره میدوزد و چشماندازهای طبیعی سرسبز یا سازههای شگفتیآوری همچون «ابر مرکبهایی» را توصیف میکند که از آن برای حمل و نقل کل یک خانه با ساکنانش در پامپاس استفاده میشود. این کتاب ماجرای ادراک و کشمکش بیپایان انسان است برای رسیدن به نظم، چه در جستوجوی نظامی زیربنایی در جهان و چه در تلاش برای تحمیل نظم بدان، آن هم نه به واسطة علم، بلکه از رهگذر هنر. کانون تمرکز آیرا دامنهای را میگستراند که از چشماندازهای پهناور کتاب های دیگرش هم شگرفتر است. این رمان کوتاه دروازهی جهانی دیگر را به روی خواننده میگشاید.
روزنامهی سازندگی، شماره1439، تازههای ادبیات و هنر، به قلم بیژن مومیوند